loading...
فروشگاه اینترنتی 5040
فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 141 دوشنبه 29 تیر 1394 نظرات (0)


خویشتن داری

خویشتن داری داشتن تعامل مختصر برای تخلیه سریع احساسات منفی است

 

همسرانی که در تنازع قدرت گیر کرده اند، بسیار عصبی و خشمگین هستند. اما تعداد کمی از همسران می دانند که چگونه به روشی با هم جر و بحث کنند که دعوا بالا نگیرد و کنترل اعصاب خود را از دست ندهند...

«تا وقتی اتفاقی خلاف میل همسرم اتفاق نیفتد، همه چیز خوب است اما وقتی کوچکترین رفتاری خلاف میلش انجام دهم ملاحظه هیچ چیز و هیچ کس را نمی کند؛ فقط فریاد می زند.»

«می دانم همسرم مسئولیت های زیادی دارد. از رسیدگی و توجه به دو کودک گرفته تا کارهای طاقت فرسای خانه. من هم دیر به خانه می آیم و مسئولیت های خرید هم بر عهده همسرم است. او همیشه خسته است ولی هر چند هفته از شدت خشم و خستگی زیاد ناگهان از شدت خشم و عصبانیت منفجر می شود.»


«بارها و بارها از همسرم خواسته ام که وقتی موضوعی ناراحتش می کند در جمع واکنش نشان ندهد ولی او همیشه عادت کرده در جمع های خانوادگی خصوصاً میان اقوام خود، مرا تحقیر کرده و پرخاش کند.از جمع های خانوادگی بیزارم.»


تمام عبارات ارائه شده، گوشه ای از اظهارت مردان وزنانی است که از پرخاشگری افراطی همسر خود شکایت دارند. خشمی که مانند تیری تنها رها می شود و معلوم نیست به کجا اصابت می کند و دامن گیر چه کسی می شود؟


خشمی که اگر قدری با خویشتن داری همراه شود، شاید تبدیل به یک بحران خانوادگی نشود.
خویشتن داری همان داشتن تعامل مختصر و کوتاه (در حدود سه تا ده دقیقه) برای تخلیه سریع احساسات منفی قبل از شکل گیری آنها در وجودتان است. به منظور رسیدن به این مرحله لازم است که:


- تمامی ابراز خشم ها و احساسات مرتبط با آن تنها با اختصاص وقت برای صحبت با هم صورت می‌گیرد.
برای مثال همسری می گوید: من احساس خشم در بخش می کنم ... آیا می توانیم فرآیند خویشتن داری را انجام دهیم؟

درخواست اختصاص وقت برای صحبت با یکدیگر باید در اولین فرصت اجابت شود. اختصاص وقت برای صحبت با هم به همسر، امکان آماده کردن خود را از لحاظ فکری و رفتن به حالت خویشتن داری و تحمل خشم همسرش را می دهد که در ادامه به شرح آن می پردازیم:


- چه زن و چه مرد هر دو به طور کاملی حاضر و آماده می مانند تا اینکه فرآیند کامل شود. (فرآیند مورد نظر وقتی پایان می یابد که فرستنده، ارتباط و صحبت خود را تمام کرده باشد و نه هنگامی که زمان خاص یا معینی سپری شده باشد).

- نه مرد و نه زن باعث وارد آمدن هیچ گونه صدمه بدنی به خود یا یکدیگر نمی شوند. همچنین هیچ یک آسیبی به وسایل خانه نمی زنند و یا از توهین و سرزنش یکدیگر خودداری می کنند.

- با استفاده از شیوه گفتگوی همسران به بحث و گفتگو با همسرتان در خصوص ایده تغییر روش کنار آمدن با خشم و عصبانیت بپردازید. درک خود از سه توافق بالا را با یکدیگر در میان بگذارید و توجه کنید که آیا مایل به پذیرش و قبول آنها هستید یا نه.

از شما می خواهیم که دیگر دست از بی احترامی و توهین و تحقیر و ... به همسرتان با جیغ و فریاد بر دارید. به جای آن چند نفس عمیق بکشید و از همسرتان بخواهید که تمرین خویشتن داری و تحمل احساسات منفی یا خشم همسر را انجام دهد.
هر کس می تواند عصبانی و خشمگین شود- چنین رفتاری آسان است؛ اما عصبانی شدن با شخص مستحق آن و تا حد صحیح و در زمان مناسب، و با قصد و هدف درست، و به روش صحیح کار آسانی نیست.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 146 سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

مهارت های برقرار کردن رابطه موفق و را یاد بگیرید

 

شکست عشقی آدم را با خودش، عواطفش، فکرهایش و واقعیت آن چه که هست رو به رو می کند که این امر هم می تواند فرد را افسرده کند و هم او را بسازد و از سویی به فرد این توانایی را می دهد تا مشکل های وجودی را حداقل با خودش حل کند و خودخواهی همیشگی اش را کنار بگذارد و به این باور برسد که هنوز لازم است از تجربیات دیگران بیاموزد و مهارت های برقرار کردن رابطه موفق و سالم را آموزش ببیند.

همیشه جدایی و پایان یک رابطه، آسیب های فراوانی دارد چرا که معمولا با از هم پاشیدن هر رابطه ای، اعتماد به نفس و آرامش طرفین به خطر می افتد. اما نگذارید همیشه بازنده باشید. هدف زندگی و معیارهای مهم ترین انتخاب زندگی تان یعنی ازدواج را مرور و تصحیح کنید تا تجربه تلخی که قبلا داشته اید تکرار نشود.

رابطه شکست خورده تان را بررسی کنید
توجه به گذشته خود و تاثیر آن بر شکل گیری زندگی آینده، نخستین گام های آمادگی برای ازدواج است. بنابراین اگر خواهان برقراری رابطه‌ای سالم و صحیح هستید اجازه ندهید خاطرات منفی گذشته، آینده شما را نیز به خطر بیندازد. رابطه شکست خورده خود را از آغاز تا پایان بررسی کنید و با صداقت کامل تمام اتفاقاتی را که در نهایت به تخریب این رابطه منجر شده است مرور کنید.

 

احساس خشم و غم تان را سرکوب نکنید
در تنهایی و در نهایت راستی و درستی سهم خود را در سه بعد رفتاری، احساسی و فکری در نابودی این رابطه ارزیابی کنید. خصوصا شروع رابطه را که آیا تحت نظر خانواده و با حفظ ارزش های جامعه و ملاک های مشخص و دقیق بوده است یا خیر؟ آیا تنها یک رابطه سراسر احساسی بوده است؟ برای رابطه از دست رفته، یک بار برای همیشه عزاداری کنید و از سرکوب احساس خشم و غم ناشی از رابطه قبلی خودداری کنید. همچنین احساسات تان را با صحبت با فردی امین و آگاه بیرون بریزید و بروز دهید تا بتوانید دوباره رابطه ای سالم و صحیح با فرد دیگری برقرار کنید و برای ازدواج آماده شوید.

ملاک های قبلی تان برای ازدواج را منطقی‌تر کنید
روی ملاک های قبلی خود برای ازدواج مروری جدی داشته باشید و تلاش کنید این بار ملاک های منطقی‌تر و عاقلانه تری در انتخاب خود داشته باشید. این که تمام ذهن شما درگیر آدمی است که شما را ترک کرده و در ذهن تان با او زندگی می کنید، او را محاکمه می‌کنید و در واقع مدام خود را آزار می دهید، رفتار عاقلانه ای به نظر نمی آید. بهتر است نسبت به خودتان آگاه باشید و در زمان حال زندگی کنید و با مدیریت ذهن تان اجازه ندهید افکار شما مدام در گذشته سیر کند یا با ترس‌های آینده درگیر باشد. دیدتان را وسیع کنید چراکه شما هنوز فرصت های زیادی برای ازدواج و تشکیل زندگی دارید.

انسان ها با هم متفاوت هستند
شکست عشقی تان را به عنوان یک فرصت خودشناسی در نظر بگیرید و خود را قربانی افکار آزاردهنده تان نکنید. همچنین اجازه ندهید فرصت ها از دست برود. برای رهایی کامل از آن چه در گذشته برای شما اتفاق افتاده، به سراغ کارهایی بروید که مدت هاست انجام نداده اید و انجام آن ها می تواند حس های جدید و خوبی را در شما ایجاد کند، نفرت و کینه را از شما دور کند، نگاه تان را به آدم ها عوض کند و به این باور برساند که انسان ها با هم متفاوت هستند.

مراقب وابستگی احساسی مجدد باشید
اگر تصمیم گرفتید به فرد دیگری برای ازدواج بیندیشید با توکل بر خدا و طلب یاری از او، برای جلوگیری از آسیب مجدد و پیشگیری از وابستگی، از همان ابتدا هر روز و هر ساعت با هم صحبت نکنید و اجازه دهید شناخت تان جلوتر از احساس تان حرکت کند. با این حال و زیر سایه نظارت خانواده ها با بیشتر شدن شناخت، کم کم احساسات را وارد رابطه تان کنید و تصمیم نهایی را برای ازدواج تان بگیرید.

حمایت خانوادگی- اجتماعی بگیرید
برای شاد زیستن، قرار داشتن در یک شبکه روابط دوستانه در تمام طول زندگی، ضروری است. این امر هنگام سپری کردن شکست عاطفی اهمیتی مضاعف می یابد. شما نیاز دارید ماجرای شکست عاطفی تان را برای کسانی که به آن ها اعتماد دارید بازگو کنید. احساس این که "کسی هست که بداند من چه مشکلی دارم" در بسیاری از لحظات سخت احساس ارزشمندی است. اگر شما احساس می کنید کسی را ندارید که مشکل را برای وی بازگو کنید، از کمک مشاور حضوری یا مشاوره تلفنی استفاده کنید. فراموش نکنید که بخش زیادی از فشار روانی از راه صحبت کردن و گفت و گو تخلیه می شود.

 

سلامت جسمانی تان را حفظ کنید
افرادی که در شرایط پرفشار روانی هستند رفتارهای بهداشتی و منجر به حفظ سلامت را ترک می کنند و گاه به رفتارهای تهدید کننده سلامت همچون مصرف سیگار، پرخوری و... رو می آورند. رفتارهای حافظ سلامت همچون رعایت بهداشت شخصی، ورزش، پیاده روی و... دو اثر درازمدت و کوتاه مدت دارند؛ اثر دراز مدت آن که طبیعتا حفظ سلامت است اما اثر کوتاه مدت این رفتارها که تقریبا در زمان انجام ایجاد می شود افزایش احساس اعتماد به نفس، شادمانی و نشاط است.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 154 سه شنبه 08 اردیبهشت 1394 نظرات (0)


با مردهای وابسته به مادر چه باید کرد

برای داشتن یک زندگی زناشویی سالم،نسبت به خانواده خود وابسته نباشید

 

امروز می‌خواهم در مورد یک موضوع خیلی جالب با شما صحبت کنم. می‌دانم عده زیادی از مخاطبان چنین دغدغه ذهنی دارند. پس بدون مقدمه‌چینی و حرف‌های دیگر می‌رویم سر اصل موضوع این یادداشت و مشکل خیلی از خانواده‌های ایرانی:

 

با مردهای وابسته به مادر چه باید کرد؟!
قبل از این‌که خانم‌های محترم آهی از ته دل بکشند و بگویند: هیچ چاره‌ای جز سوختن و ساختن نیست! و آقایان محترم هم خم به ابرو بیاورند که: بازهم شروع شد، این‌جا هم از دعوای مادر شوهر و عروس در امان نیستیم، می‌خواهم بگویم که عینک‌های پیش‌داوری‌تان را کنار بگذارید و یک‌بار برای همیشه این موضوع را خارج از نقشی که در آن دارید، نگاه کنید.
قرار نیست در این این یادداشت راهکاری به خانم‌ها ارایه کنیم که شوهرشان را از مادر خود دور کنند، بلکه می‌خواهیم به یک رفتار متعادل برسیم. لطفاً مرا محکوم ‌به این نکنید که یک‌طرفه به قاضی می‌روم و چرا برای مادرشوهرها هیچ پیشنهادی جهت تغییر رفتار و نگرش ندارم.

در مطلبی جداگانه به چم‌وخم‌های یک مادر شوهر نمونه می‌پردازیم، اما چیزی که واضح است، حضور بیش‌تر شما عروس‌خانم‌ها در اینترنت و خواندن مقالات است. علاوه بر این تغییر نگرش در سن بالاتر، سخت‌تر بوده و شاید نتوان کسی را که شصت سال از عمر او می‌گذرد، تغییر داد، اما می‌شود با کمی متفاوت‌نگریستن و به‌گونه‌ای دیگر رفتارکردن، همان شخص شصت ساله را با خود همراه کرد.

فرهنگ ما و وابستگی به مادر
بهتر است فیلم‌های خارجی را فراموش کنید و نگویید: هیچ‌ کجای دنیا این‌طوری نیست که پسر این‌قدر به مادرش وابسته باشد. بله! این ‌یک واقعیت فرهنگی است. خیلی مواقع هم ما وابستگی را با دل‌بستگی اشتباه می‌گیریم؛ یعنی پسری وابسته نیست و به توانایی تصمیم‌گیری رسیده است، اما نسبت به مادرش دل‌بستگی زیادی دارد و ما به‌عنوان عروس خانواده این موضوع را نمی‌توانیم تحمل کنیم و می‌گوییم او وابسته است. اگر می‌گویید چه فرقی دارد، بهتراست با هم کمی مفهوم وابستگی و دل‌بستگی را بررسی کنیم.


وابستگی یعنی کسی را می‌خواهی به خاطر این‌که از او منفعتی به تو برسد، بدون او نمی‌توانی زندگی عادی خود را داشته باشی و نوعی مکانیسم مرضی است. احساس تملک ایجاد می‌کند و آزادی را از فرد می‌گیرد. نوعی دوست داشتن مشروط است و در آن خودخواهی به چشم می‌خورد. دل‌بستگی یعنی کسی را بخواهی با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش. به دنبال کسب منفعت از این رابطه نباشی و در تصمیم‌گیری و زندگی‌ات خلل ایجاد نکند.


همسر شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد، می‌تواند در عین حال که یک پسر خوب و مهربان است و به مادرش توجه می‌کند، برای شما هم چیزی کم نگذارد و احساس منفی در شما ایجاد نکند. البته اگر زیاده‌خواه نباشید و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی با علاقه‌اش به شما ندارد

چیزی که باید برای داشتن یک زندگی زناشویی سالم به دست بیاوریم، این است که دختر و پسر نسبت به خانواده خود وابستگی نداشته باشند، اما دل‌بستگی نه تنها ایرادی ندارد، بلکه نشانه سلامت عاطفی آن خانواده است. پس زمانی‌که می‌خواهید در رفتارهای شوهرتان اعتدال را ایجاد کنید، حواس‌تان باشد که حسادت زنانه باعث نشود که شما نسبت به محبت و دل‌بستگی مادر و فرزندی هم حساس شده و بخواهید کم‌رنگ شود.

وابستگی به مادر,عروس و مادر شوهر

مادر همسرتان را دوست بدارید و ارتباط خوبی با او برقرار کنید

 

ما فرض می‌کنیم که همسرتان به بلوغ عاطفی لازم برای تشکیل زندگی نرسیده و آن‌قدر به مادرش وابسته است که بدون او نمی‌تواند آب بخورد، حال باید چه‌کار کنید؟
در قدم اول سعی نکنید با دعوا و ناراحتی و خشونت او را وادار کنید که بین شما و مادرش یکی را انتخاب کند؛ زیرا بهتر است بدانید که در این بازی از قبل باخته‌اید. این روش فقط تنش و اختلاف را در خانه‌تان ایجاد می‌کند و نتیجه‌ای هم نمی‌دهد.


اگر بخواهید با محبت و روش‌های زنانه هم همسرتان را به سمت خود بکشید و به اصطلاح از مادرش دور کنید، بازهم موفق نمی‌شوید و در ضمن ابراز علاقه‌هایتان مصنوعی بوده و نمی‌تواند تأثیر مثبت‌ خود را در زندگی بگذارد.
شما باید اول علت را بررسی کنید. همسر شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد، می‌تواند در عین حال که یک پسر خوب و مهربان است و به مادرش توجه می‌کند، برای شما هم چیزی کم نگذارد و احساس منفی در شما ایجاد نکند. (البته اگر زیاده‌خواه نباشید و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی با علاقه‌اش به شما ندارد.)


پس شما باید به همسرتان کمک کنید تا به بلوغ عاطفی رسیده و بتواند بین علایق‌اش در زندگی توازن ایجاد کند. این کار در یک ماه و دو ماه انجام نخواهد شد. اگر وابستگی بیش از حد است و روال زندگی فردی شوهرتان و همچنین خانوادگی شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، می‌توانید از یک مشاور به صورت حضوری کمک بگیرید. البته صورت‌مسئله رفتن به نزد مشاور، وابستگی او به مادرش نباشد؛ چون در این صورت ممکن است اصلاً همراه شما نیاید. بهتر است بهانه‌ای چون اختلافات روزمره و نارضایتی‌های پنهان را پیدا کنید و بگویید برای بهترشدن رابطه‌تان دوست دارید مشاوری به شما کمک کند. در این مدت هم اصلاً شمشیرتان را از رو نبندید و نگذارید همسرتان متوجه حساسیت شما بر روی مادرش بشود.


برای آن‌که آرامش داشته باشید و حس نکنید وسط یک میدان مبارزه قرار گرفته‌اید، بهتر است مادر همسرتان را دوست بدارید و ارتباط خوبی با او برقرار کنید. بعد از ازدواج مادرشوهرتان، چون مادر خودتان است؛ نه از جهت عمق دوست داشتن که شاید یک شعار اشتباه باشد، بلکه از جهت نوع‌دوست داشتن و جنس رابطه.


این‌که شوهر شما بیش از حد به مادرش وابسته است، دلیل بر بد بودن مادرشوهرتان نیست. فرهنگ ما به‌گونه‌ای ‌است که زنان بعد از مادرشدن تمام روابط عاطفی‌شان را در فرزندشان خلاصه می‌کنند و به همین جهت گاهی بعد از ازدواج فرزندشان، هم دختر و هم پسر تحمل دوری از آن‌ها را نداشته و گاهی توقع سرزدن و دیدار آن‌ها را بیش از حد متعارف دارند. شرایط روحی«مادرها» را درک کنید و بگذارید فرزندشان را یک‌ دل سیر ببینند؛ هرچند وقتی خودتان مادر شوید، متوجه خواهید شد که دل سیر وجود ندارد و یک مادر همیشه بی‌تاب دیدار فرزندش است.


سعی کنید شما هم با مادر همسرتان ارتباط خوبی داشته باشید و به‌جای آن‌که نسبت به رابطه شوهرتان با او حساس بوده و حسادت کنید، در کنار همسرتان قرار بگیرید. محبت قلب مادران را جذب می‌کند. امتحانش ضرری ندارد. البته اگر وابستگی بیش از حدی وجود داشت، می‌توانید به‌مرور زمان کاری کنید که تبدیل به یک دل‌بستگی بالنده شود، اما فراموش نکنید او به زن دیگری علاقه‌مند نیست؛ مادر او مادر هر دوی شماست، نه یک زن غریبه که هووی عشق شما در قلب همسرتان باشد.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 157 دوشنبه 17 فروردین 1394 نظرات (0)

انتخاب همسر, در آستانه ازدواج,ملاک‌های ازدواج

با مطالعه این نوشتار وضعیت‌های خطرناک را بشناسید تا هنگام مواجهه با آنها بتوانید معقولانه و منطقی، برای رفع و رجوع آنها گام بردارید.
هر فردی برای ازدواج معیارها و ملاک‌هایی دارد که به گمان خودش منطقی و اصولی است، اما حقیقت این است که حتی منطقی‌ترین ملاک‌های ازدواج هم ممکن است با تصورات اشتباه و باورهای نادرست ترکیب شود و چشم‌ها را روی حقایق ببندد.


البته این احتمال هم وجود دارد که هر جوان مجرد در آستانه ازدواج در موقعیتی قرار گیرد که به اجبار تن به وصلت دهد یا در شرایطی باشد که گمان کند ازدواج تنها راه نجات از موقعیت ناخوشایندش است. با مطالعه این نوشتار وضعیت‌های خطرناک را بشناسید تا هنگام مواجهه با آنها بتوانید معقولانه و منطقی، برای رفع و رجوع آنها گام بردارید.

1 - نداشتن شناخت کافی
می‌گویند «فرد خوبی است و خانواده با اصالتی دارد، اما هنوز مطمئن نیستم»، «در چند بار ملاقاتی که داشتم به نظر می‌آید فرد موجهی است»، «دو به شک هستم نمی‌دانم فرد مناسبی برای ازدواج هست یا نه» و... .


بسیاری از افراد به واسطه ارتباطات کوتاه‌مدت یا بلندمدت دوران آشنایی ممکن است احساس کنند آنچنان که باید و شاید یکدیگر را شناخته و از روحیات و خلقیات هم مطلع شده‌اند و می‌توانند جواب مثبت خود را به خانواده‌ها اعلام کنند، اما براستی شناخت شما کافی است؟ به نظر کارشناسان، ازدواج با یک فرد، ازدواج با کل وجود او و همه ابعاد زندگی اوست. حال، شناخت‌های چند جلسه خواستگاری یا شناخت‌های کافی‌شاپی، رستورانی و... فقط شناخت‌های کلیشه‌ای غیرجدی هستند که محدود به چند بعد شخصیت فرد می‌شود و دیگر ابعاد اصلی شخصیت وی را پنهان نگه می‌دارد و حقیقت وجود او را افشا نمی‌کند. پس هرگز برای یک ازدواج خوب و موفق، نمی‌توان به شناخت از شخصیت مجازی که عموما تفاوت بسیاری با شخصیت حقیقی دارد، بسنده کرد؛ این نوع آشنایی، پاسخگوی شناخت درست و کامل نیست.
 
راه‌حل :
شناخت همسر آینده به اندازه شناخت خود اهمیت دارد؛ اگر شناخت درست و کاملی از فرد مورد نظرتان ندارید، هرگز برای ازدواج عجله نکنید! فراموش نکنید ازدواج پیوندی مهم است که به شناختی عمیق و دوطرفه افراد از یکدیگر نیازمند است. برای شناخت بیشتر لازم است از افراد با تجربه فامیل کمک بگیرید تا آنان به مدد تجربه و آگاهی‌شان بتوانند تحقیقات گسترده‌ای راجع به این فرد انجام دهند یا آن که با یک روان‌شناس مجرب مشورت کنید و با کمک وی می‌توانید ابعاد شخصیتی فرد مورد نظرتان را بکاوید و از راهنمایی‌های تخصصی و راهکارهای کاربردی پیشنهادی ایشان، برای شناخت بیشتر گزینه انتخابی‌تان قدم بردارید.

2 - ازدواج به امید تغییر
«بسیار یکدنده و لجباز است، اما با مهربانی مطابق میلم می‌شود»، «من می‌توانم او را بروفق مرادم سازم»، «الان به هوای مجردی چنین رفتار می‌کند، دنیای تاهلی حال و هوایش را تغییر می‌دهد» و... .
با فردی مواجه شده‌اید که به نظر آدم جالبی است، بخشی از نیازها و خواسته‌های شما از همسر را برآورده می‌کند، اما در عین حال شخصیت او بسیار متفاوت از شخصیت شماست. با وجود این تصمیم دارید دل به دریا بزنید و با او ازدواج کنید؛ با خود می‌اندیشید بعدترها ممکن است همین تفاوت‌ها به جذابیت‌های زندگی شما تبدیل شود یا به این امید که بعد از شروع زندگی، بتوانید با صبوری و محبت نواقص شخصیتی او را برطرف کرده و تغییرش دهید، بر تصمیم ازدواج‌تان راسخ‌تر می‌شوید و پیش می‌روید.

راه‌حل :
می‌خواهید زیر پر و بالش را بگیرید، مرهمی بر مشکلاتش شوید، به او اعتماد به نفس دهید و ترغیبش کنید تا تغییر کند و به راه درست بیاید و... هدف خوب و پسندیده‌ای است، اما باید یادتان باشد تا زمانی که فردی نخواهد و خود انگیزه به تغییر نداشته باشد شما نمی‌توانید او را مجبور به تغییر کنید. چه‌بسا بسیاری به امید معجزه تغییر همسر بعد از ازدواج، مشکلات موجود را نادیده گرفته‌اند، اما به فاصله بسیار اندک، پس از ورود به زندگی متوجه این امر شده‌اند که حقیقت زندگی مشترک توفیر دوصدچندان با خیالپردازی پیش از ازدواج دارد. اگر در چنین شرایطی هستید، توصیه می‌کنیم خیال باطل تغییر همسر را از سرتان بیرون کنید. یقین داشته باشید اوضاع عوض نخواهد شد، شرایط همسرتان را همان‌گونه که هست بپذیرید و دوست داشته باشید.

3 - انتخاب‌های هیجانی و سرخوشانه
جملات یک جوان عاشق را بشنوید: «همون لحظه اول که دیدمش، مهرش به دلم نشست»، «ما با هم تفاهم داریم، می‌دانم خوشبخت می‌شویم»، «من فقط با این دختر‌/ ‌پسر ازدواج می‌کنم و گرنه قید ازدواج را می‌زنم»، «هیچ کس نمی‌تواند مرا از عشقم جدا کند» و... .
اندک نیستند دختران و پسرانی که با یک نگاه یا یک آشنایی کوتاه‌مدت، یک دل نه صد دل عاشق و شیدای هم شده‌ و به گمان آن که نیمه گمشده‌شان را پیدا کرده‌اند، بدون توجه به معیارهای اساسی و حتی با وجود مخالفت خانواده‌هایشان تصمیم به ازدواج گرفته و بر سر سفره عقد نشسته‌اند؛ اما بعد از گذشت اندک زمانی و گاه حتی تا زیر یک سقف نرفته از انتخابشان پشیمان شده و کاسه چه کنم، چه کنم به دست گرفته‌اند.اگر شما هم در چنین شرایطی، فقط به حکم عاشقی و علاقه‌مندی بسیار به فرد مقابلتان تصمیم به ازدواج گرفته‌اید، دست نگه دارید! بی‌شک شما تحت تاثیر هیجاناتتان جوگیر شده‌اید. بی‌تعارف باید بگوییم عشق آتشین چشم و گوشتان را کور و کر کرده است!

راه‌حل :
مواظب هیجانات زودگذر و موقت‌تان باشید؛ هیجانات مثبت یا منفی، مولفه‌ای هستند که می‌توانند شما را در انتخاب همسفر زندگی‌تان دچار اشتباه کنند. برای رفع این حالت و فروکش کردن احساسات تند و تیزتان، توصیه می‌کنیم اندکی صبر و خویشتنداری کنید. به خود بقبولانید در جاده زندگی به واسطه احساساتتان تخت گاز حرکت می‌کنید و هر لحظه امکان برخورد به مانع و تصادف دارید، سعی کنید ترمز احساساتتان را بکشید تا از میزان سرعت‌تان بکاهید. با کاهش سرعت می‌توانید عقل خفته‌تان را بیدار کنید، منطق‌تان را به کار گیرید، با آرامش خاطر و چشمان باز حرکت کنید و با بصیرتی روشن هر آنچه را دور و برتان هست، نظاره کرده و رصد کنید. مجددا راجع به تصمیم به ازدواج‌تان و گزینه انتخابی‌تان تفکر کنید، دوباره آن را ارزیابی کنید و زیر سوال ببرید، چه‌بسا بسیار مشاهده شده اغلب انتخاب‌های هیجانی بعد از مدتی از چشم می‌افتند و مانند گذشته جلوه‌گری و طنازی نمی‌کنند.

4 - امان از چشم و هم‌چشمی
«از دخترخاله‌ات یاد بگیر، شوهری پیدا کرد که بیا و ببین!»، «پسرعمه‌ات چه دختر زیبارویی را به همسری انتخاب کرده است!»، «همه توانستند ازدواج کنند الا تو یکی» و... صحبت‌های این چنینی در بسیاری از خانواده‌هایی که جوانان هم‌سن و سال دارند که اتفاقا همگی‌شان هم دم‌بخت هستند، بسیار شنیده می‌شود.
اگر شما هم در چنین شرایطی هستید؛ از هر کسی که سراغ‌تان می‌آید حرف و حدیث می‌شنوید، تحت فشار هستید و احساس اجبار به ازدواج می‌کنید، خانواده‌تان شما را لای منگنه گذاشته و اصرار به ازدواج سریع‌تر شما دارند، اگر به دنبال برترین انتخاب‌ها هستید یا این که نقشه می‌کشید چگونه و چطور می‌توانید از دیگران رویی کم کنید تا بیایند و ببینند و... باید بگوییم اینجا چراغ قرمز است، لطفا ایست کنید، حرکت شما جایز نیست، حتما جریمه خواهید شد! میل شدید به جبران کردن و خودی نشان دادن، کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواج یا مقایسه دائم گزینه انتخابی خود با مورد ازدواج دیگران و... به عنوان نشانه‌های خطر در انتخاب محسوب می‌شوند که می‌توانند مسیر زندگی‌تان را در سرابی پیش ببرند که هرگز آبی گوارا و قابل نوشیدنی یافت نخواهد شد.

راه‌حل :
حسادت برانگیخته شده‌تان را بپذیرید؛ شما در حال حاضر برحسب این حس‌تان فکر و رفتار می‌کنید. عموما انتخاب بر مبنای حسادت، فارغ از عقل و منطق بوده و بسیار تحت تاثیر کوته‌نگری‌ها و ساده‌اندیشی‌هاست که عاقبتی جز یاس و پشیمانی به ارمغان نمی‌آورد؛ بنابراین در این شرایط، عقل سلیم حکم می‌کند از هر اقدامی در زمینه ازدواج صرف‌نظر کنید، چون ضریب خطا در این نوع انتخاب‌ها تا حد زیادی بسیار بالاست. به جای تفکر به ازدواج، به درون خودتان بیندیشید؛ حسادتتان را ریشه‌یابی کنید، عوامل ایجادکننده و تداوم‌دهنده آن را بشناسید، راهکارهای مقابله با آن را یاد بگیرید و در نهایت خود را ملزم و موظف به تمرین کنید تا با اراده‌ای قوی و برای خوشبختی‌ای که لایق آن هستید به جنگ این حس مخرب بروید. زمانی که عاری و تهی از حسادت شدید و به مرتبه‌ای رسیدید که به خاطر خود، علایق و خواسته‌هایتان خواهان ازدواج باشید، وقت آن است که آستین‌هایتان را بالا بزنید و برای انتخاب همسر ایده‌آل‌تان قدم بردارید.

5 - عجله همیشه‌کار شیطان است
«دوست دارم سریع‌تر تکلیفم مشخص شود»، «حوصله کش‌دادن ماجرا را ندارم»، «از فس‌فس کردن خوشم نمی‌آید، یک‌بار آره یا نه را می‌گویم و خلاص»، «خانواده عروس‌/‌ داماد عجله دارند تا سریع‌تر جواب را بدانند»، «مادر و پدرم عجله دارند» و... .
انتخاب در شرایط اضطرار و عجله، انتخابی عجولانه یا تصمیم‌گیری از نوع از سر بازکنی است. انتخاب عجولانه، انتخابی سریع، بی‌هدف و بی‌سازمان بوده که امکان اشتباه کردن در آن حتمی و قطعی و چند برابر است و احتمال دارد فرد به واسطه آن انتخاب ناآگاهانه و ضرب‌العجل با بسیاری از مصائب و مشکلات جبران‌ناپذیر مواجه شود. هر انتخاب درستی به وارسی و بررسی بسیار نیاز دارد، بی‌گمان لازمه این عمل نیز مستلزم صرف زمان بسیاری است. حال در انتخابی به بزرگی انتخاب شریک و همسفر یک عمر زندگی، حساسیت و اهمیت آن دو صدچندان می‌شود.

راه‌حل :
برای کاهش درصد خطا و افزایش احتمال موفقیت در انتخابتان، سعی کنید بر خصلت عجولانه خود یا دیگران فائق آیید و شرایط فوری و فوتی و موقت امروز را بر خوشبختی و سعادت فردایتان ترجیح ندهید. سلامت آینده زندگی شما ارزش آن را دارد که با این خصلت و افکار ترغیب‌کننده به آن، مبارزه کنید. این جمله را بارها به خود بگویید یا به دیوار اتاق‌تان نصب کنید: «من به ندای عقلم گوش می‌دهم، نباید عجله کنم.» ترس و واهمه را کنار بگذارید، اجازه دهید زمان کارتان را با حوصله پیش ببرد. از این که ممکن است فرد دلخواهتان را از دست بدهید نهراسید، بدانید آن که روزی شماست، مال شما خواهد بود و نه هیچ کس دیگر. با اطمینان تمام بپذیرید، عجله کار شیطان است، به خودتان و فرد مقابل‌تان فرصت شناخت بدهید، گاه با عجول بودن فقط چاه زندگی‌تان را می‌کنید و در قعری فرود می‌روید که شاید پشیمانی بعد از آن سودی نداشته باشد. با اطرافیان یا کسانی که احساس می‌کنید از جانب آنها تحت فشار هستید صحبت کرده و شرایط و افکار خود را تا حدودی بازگو کنید، قاطعانه به آنها بگویید برای دادن جواب مثبت یا منفی عجله ندارید و حتی انتظار دارید در این مسیر مهم، همراهی‌تان کنند. به آنها بگویید تصمیم خود را با آرامش و سر فرصت خواهید گرفت و عجله‌ای برای گفتن جواب ندارید.

6 - یا نصیب و یا قسمت
«باید استخاره کنیم»، «جواب استخاره، جواب ماست»، «قسمت هر چی باشه همون می‌شه»، «با قسمت نمی‌شه جنگید»، «ببینیم قسمت تا چی باشه»، «یا نصیب و یا قسمت» و... این عبارات برای همگی ما آشناست!
وقتی بحث داغ خواستگاری و ازدواج می‌شود، استفاده از این عبارات از دهانمان نمی‌افتد؛ به حقیقت یک باور یا بر حسب عادت، پشت بند هر حرف و حدیثی که راجع به ازدواج بیان می‌شود بی‌درنگ یکی از این عبارات را به کار می‌گیریم؛ آنچنان که گویی خودمان هم باورمان می‌شود همه چیز از دست ما خارج است و هر آنچه تقدیر و مقدر باشد، چه ما بخواهیم چه نخواهیم، اتفاق خواهد افتاد. اعتقاد راسخ بر این باور اشتباه که ازدواج تمام و کمال منوط به قسمت است، گاه به اهمال و سست کاری ما منجر می‌شود تا به همین دلیل، دور تحقیق و مشورت را خط قرمزی بکشیم و در کمال ناباوری، عاقبت مهمترین انتخاب زندگی‌مان را به گردن قسمت بیندازیم و به «هرچه باداباد» و «هر چه پیش آید، خوش آید» تن دهیم. انتخاب بر این حسب، بزرگ‌ترین اشتباه ممکنی است که فرد، خود یا به اجبار و اصرار خانواده به آن متوسل می‌شود؛ پیروی از این باور خیانتی بیش نیست و ظلمی به خود یا دیگری است که احتمال دارد تاوانی به اندازه یک عمر زندگی پرعذاب به همراه داشته باشد.

راه‌حل :
یادتان باشد اراده خداوند در طول اراده ماست، خداوندگار روزگار بر همه چیز قادر و تواناست، اما با این حال، او به ما عقل و قدرت انتخاب داده تا با توسل به آنها، برای سعادت و خوشبختی خود برترین‌ها و مناسب‌ترین‌ها را گزینش کنیم. پس هوشیار باشید؛ ازدواج تقدیر یا سرنوشت از پیش تعیین شده نیست، یقین داشته باشید این شمایید که سعادت یا شقاوت زندگی‌تان را انتخاب می‌کنید.
صرفا با توجه به کلیات یا احیانا با اتکا به این اندیشه خام که بالاخره در زندگی مشترک راهتان را پیدا خواهید کردید، پیش نروید. خوب تحقیق کنید؛ تا آنجایی که برایتان مقدور است ذره‌بین به دست بگیرید و مورد انتخابی‌تان را رصد کنید و بکاوید و به قول معروف، مو را از ماست بیرون بکشید؛ اجازه ندهید هیچ چیز از نگاه‌تان دور بماند از هر کسی که می‌توانید و می‌دانید خبری دارد پرسش کنید، از شخصیت، روحیات، اخلاقیات، خانواده، فرهنگ و... فرد مورد نظرتان کسب اطلاعات کنید.


از سوی دیگر، به جای «یا نصیب و یا قسمت گفتن» از عاقلان و مصلحان مشورت بگیرید. با افراد با تجربه و خیرخواه و عاقل مشورت کنید فرد مورد نظرتان را تشریح کنید، نظرات آنها را بشنوید، کم و کاستی‌ها را بررسی کنید، توانمندی مقابله و مواجهه خود با مسائل را محک بزنید و... آن گاه به طور قطع خواهید توانست با ادله‌های صحیح و منطقی، صحت انتخاب‌تان را تائید یا رد صلاحیت کنید.

7 - احساس تنهایی
«من آدم تنهایی هستم، نیاز به یک همدم دارم»، «ازدواج تو را از تنهایی بیرون می‌آورد»، «تنهایی امانم را بریده، اگر کسی پیدا شود، زندگیم کن‌فیکون می‌شود» و... .
احساس تنهایی شدید، بسیار ساده‌تر از آنچه که فکرش را کنید، می‌تواند هر فردی را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. هر وقت شخصی در تنهایی مفرط خود غوطه‌ور شود، احساس یاس و تاسف بی‌قرارش کرده و او را بر هر آغوش به ظاهر بازی، پذیرا می‌کند. فقط کافی است سری به مجلات و روزنامه بزنید و حوادث آن را ورق بزنید بی‌شک با موارد بسیاری برخورد خواهید کرد که چگونه افرادی به خاطر فرار از تنهایی در دام شیاطین گرفتار شده‌اند. قصه تکراری اکثریت قریب به اتفاق این افراد، جوان تنهایی است که به طلب رویای رهایی از دست غول تنهایی و نجات از غم و غصه، دل به غریبه‌ای سپرده و تا ناکجاآباد پیش رفته است.

راه‌حل :
در اولین گام، سعی کنید خود را از دام تنهایی برهانید. اگر فکر می‌کنید ازدواج راهی برای حل این مساله است، کاملا در اشتباهید! به جای اندیشه به ازدواج، بهتر است با دوستان و آشنایانتان رفت و آمد کنید، در کلاس‌های هنری و ورزشی ثبت‌نام کنید، خود را هدفمند سازید و برای آینده‌تان برنامه‌ریزی کنید و... بی‌شک بعد از این که از عمق تنهایی‌تان کم کردید، می‌توانید برای زندگی‌تان تصمیمات بهتری بگیرید که در این مرحله شاید ازدواج بهترین گزینه باشد.

8 - ظواهر فریبنده و دلربا
«پزشک حاذقی است»، «فرد بسیار پولدار و زیبایی است»، «اندام فوق‌العاده خوبی دارد»، «بسیار خوش مشرب و بذله‌گوست» و... . چشم دوختن به ظواهر افراد، اشتباه دیگری در انتخاب همسر است. گاه خواسته یا ناخواسته جذب افرادی می‌شویم که به دلیل موقعیت شغلی‌شان برجسته‌اند، در جایگاه قدرت ویژه‌ای قرار دارند، از جذابیت ظاهری محسورکننده‌ای برخوردارند، روابط اجتماعی بالایی دارند و در نزد دیگران محبوب هستند و... ویژگی‌های برجسته و برتر برخی افراد باعث می‌شود آنان مورد مناسبی برای ازدواج به نظر آیند تا آنجایی که هر کسی متمایل به ازدواج با آنها باشد، اما حقیقت این است که هر کسی باید با شخصی ازدواج کند که برای زندگی با او مناسب است. تناسب در ازدواج امری مهم بوده و بر هر تمایل و گرایشی ارجحیت دارد. هر فردی برای تجربه خوشبختی باید در آرزوی ازدواج با کسی در حد و اندازه خودش باشد.

راه‌حل :
اگر در شرایطی قرار گرفته‌اید که تصور می‌کنید حواشی شخصیت فرد انتخابی‌تان شما را مغلوب خود کرده، بهتر است اندکی صبر کنید و سریعا پای سفره عقد نروید. ابتدا سعی کنید فرد مورد نظرتان را تهی از برتری‌ها و موقعیت خاصش (زیبایی، شغل پردرآمد، پرستیژ، موقعیت اجتماعی و...) تصور کنید، سپس به این سوالات پاسخ دهید: آیا همچنان او را فرد قابل قبولی می‌دانید یا نه؟ آیا حاضرید به او بله بگویید و به عنوان همسر انتخابش کنید؟ این فردغیر از این شرایط خاصش، چه خصوصیات ویژه دیگری دارد که شما مجذوب آن شده‌اید؟ آیا واقعا او را به خاطر خودش می‌خواهید یا شرایط استثنایی‌اش؟ اگر او را همراه شرایط ویژه‌اش بپذیرید و با او ازدواج کنید، اما بازی روزگار برتری فعلیش را از او بگیرد آیا باز حاضرید زندگی‌تان را با او ادامه دهید؟ و... .
اگر در پاسخ به این سوالات دچار مشکل شدید حتما در انتخابتان تجدیدنظر کنید، بی‌تردید بپذیرید این شخص آن فردی نیست که شما می‌خواهید و می‌توانید در کنارش آرامش پیدا کنید و خوشبخت باشید.

9 - هر چه زودتر، بهتر
«دیگه داری پیر می‌شی، کی می‌خوای ازدواج کنی؟»، «همسن و سالای تو الان بچه دارن ولی تو هنوز اندر خم اولین کوچه‌ای!»، «زودتر ازدواج کنی، موفق‌تری» و... .
سن ازدواج وابستگی تام به فرهنگ و آداب و رسوم هر خانواده و قومیتی دارد، اما با این حال بسیاری از کارشناسان، ازدواج در سنین نوجوانی یعنی زیر بیست سالگی را بسیار پرخطر می‌دانند، حتی گاه ازدواج در سنین بالاتر از این سن را هم به صلاح نمی‌دانند. آنان معتقدند فردی آماده ازدواج است که بلوغ‌های چندگانه (عاطفی، عقلی و اجتماعی) را پشت‌سر گذاشته باشد، به خودآگاهی و شناخت درستی از خویش دست یافته، اولویت‌هایش را تعیین کرده و به دور از هیجانات موقت و کاذب دست به انتخاب بزند و... .

راه‌حل :
اگر همین حالا در موقعیت انتخاب مورد ازدواج‌تان هستید بهترین کار این است که خود را محک بزنید و ملاک‌هایتان را بررسی کنید و چند باره این پرسش‌ها را از خود بپرسید: آیا زمان ازدواج‌تان فرارسیده است؟ آیا آمادگی پذیرش مسئولیت‌های زندگی مشترک را دارید؟ آیا این فرد مطابق با ملاک‌های شما و خانواده‌تان است؟ آیا می‌تواند در پیش بردن اهداف‌تان به شما کمک کند یا نه؟ و... .

10 - بحران‌های روحی و عاطفی
«فکر کنم با ازدواج اوضاع روحی‌ام بهتر شود»، «دوای درد من ازدواج است»، «اگر ازدواج کنم تمام مشکلاتم حل می‌شود» و... .
اظهارات فوق، گفته‌های افرادی است که دچار «شکست عاطفی» شده‌ و تصور می‌کنند با ازدواج می‌توانند از شرایط و احوالات نابسامان و بد خود رها شوند. نجات از بحران روحی با ازدواج، صرفا تصوری اشتباه و نادرست است که می‌تواند مصداق حقیقت «از چاله به چاه افتادن» باشد.

راه‌حل :
برای نجات از بحران عاطفی و افسردگی‌های طولانی‌مدت با یک روان شناس مشورت کنید. ایشان با ارائه راهکارهایی تخصصی یاری‌تان می‌کند تا با افکار منفی و پریشان‌کننده خود مواجه شوید، هیجاناتتان را بشناسید و در نهایت با فراگیری و به‌کارگیری روش‌های سودمند،برای حل مشکلات روحی و عاطفی گام بردارید

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 220 شنبه 16 اسفند 1393 نظرات (0)




مهارت زندگی‌ کردن,چگونه زندگی‌کردن,مهارت زندگی

مهارت زندگی‌ کردن در دنیای امروز که پیچیدگی‌های خاص خود را دارد، ضرورتی انکارناپذیر به شمار می‌رود اما اگر قرار باشد درباره مهارت زندگی بحث کنیم، ابتدا باید قیاسی با گذشته انجام دهیم.

در اولین گام باید این سوال را پرسید که زندگی در جهان کنونی، در قیاس با صد‌سال گذشته، چه اندازه تغییر کرده است؟
واقعیت این است که زندگی و چگونه زندگی‌کردن یکی از مفاهیمی است که هم عموم مردم و هم نخبگان درباره آن سخنان زیادی گفته‌اند. سوالی که دانشمندان علوم انسانی را به خود مشغول کرده، این بوده که زندگی خوب، سالم و سازنده، چگونه است و برای رسیدن به آن، چه باید کرد؟ زمانی هم که ما از مهارت‌های زندگی حرف می‌زنیم، درواقع از راه‌هایی صحبت به میان می‌آید که می‌تواند انسان را به این نوع زندگی نزدیک کند و خوشبختی به همراه بیاورد.


برای بهتر شدن درک مفهوم مهارت‌های زندگی باید از دو نگاهی حرف بزنیم که درباره زندگی وجود دارد. در یک نگاه ایده‌آلی، زندگی خوب، زندگی‌ای است که در آن هیچ تنشی وجود ندارد و هیچ دست‌اندازی، زندگی فرد را دچار تشویش نمی‌کند. فرد در موقعیتی رویایی زندگی می‌کند و هیچ‌گونه گرفتاری و کشمکشی نمی‌تواند زندگی او را دچار تغییر کند. اما یک نگاه دیگر نیز وجود دارد که اساس زندگی را با ناراحتی و سوگ، از دست‌دادن و کشمکش عجین می‌داند. این‌که با گذشت هر روز، یک روز از عمرمان از دست می‌رود و پیرتر می‌شویم، هر چند وقت یکبار متوجه موی سفیدی می‌شویم و چین و چروک‌های صورتمان را نگاه می‌کنیم.
وقتی پذیرفتیم که زندگی همیشه و در همه موقعیت‌ها، خوشایند نیست، باید راهی را انتخاب کنیم که به وسیله آن آرامش بیشتری داشته باشیم

در بارزترین شکل ما معتقدیم زمان و سلامتی‌مان هر روز برای ادامه زندگی کمتر می‌شود. از طرف دیگر مدام در زندگی با این مسأله روبه‌رو هستیم که باید از خواسته‌هایمان بگذریم و با خود مرور می‌کنیم که جمع‌شدن خیلی از خواسته‌هایمان باهم، سازگاری ندارد.


حالا اگر قرار باشد این دو نگاه را کنار یکدیگر بگذاریم و بعد از مهارت‌های زندگی حرف بزنیم، باید بگوییم مهارت‌های زندگی در وهله اول، پذیرش نگاه دوم و قبول آن است. بعد وقتی پذیرفتیم که زندگی همیشه و در همه موقعیت‌ها، خوشایند نیست، باید راهی را انتخاب کنیم که به وسیله آن آرامش بیشتری داشته باشیم.


مهارت زندگی به ما یاد می‌دهد که چه راهی را باید انتخاب و چگونه باید زندگی کرد تا سازگاری بیشتری به دست آورد و آرامش بیشتری داشت تا بتوان از آن لذت برد.
مهارت‌های زندگی ساختن یک شهر رویایی نیست که در آن هیچ گرفتاری وجود ندارد و سوگ، تلخی و ناکامی در آن بی‌معناست بلکه بخش مهمی از مهارت‌های زندگی کنار آمدن با همین تلخی‌هاست که عنصر مهمی در ساخت زندگی است و کسی که می‌تواند سازگار‌تر باشد درواقع مهارت بهتری دارد.


در مجموع می‌توان گفت آدم‌هایی که مهارت بهتری دارند بهتر با ناکامی‌ها کنار می‌آیند، تنش‌های خود را حل می‌کنند و راه‌حل‌های گوناگونی دارند و می‌توانند آن را در شرایط مختلف استفاده کنند.


این توانایی ها (مهارت های زندگی)فرد را قادر می سازد تا مسئولیت و نقش های اجتماعی اش را بپذیرد و بدون لطمه زدن به خود و دیگران، با خواست ها، انتظارات و مشکلات رو به رو شود.

 

ده مهارت زندگی که سازمان بهداشت جهانی مشخص نموده، عبارتند از:
1- مهارت خودآگاهی
2- مهارت همدلی
3- مهارت روابط بین فردی
4- مهارت ارتباط موثر
5- مهارت مقابله با استرس
6- مهارت مدیریت هیجان
7- مهارت حل مسئله
8- مهارت تصمیم گیری
9- مهارت تفکر خلاق
10- مهارت تفکر خلاقانه

اگر بخواهیم فواید و کاربرد های مهارت های زندگی را تیتر وار برای تان بشمریم ،مهمترین فواید و کاربرد های آن عبارتند از:
1- نحوه کنار آمدن با انتظارات متفاوت خود، خانواده، همسر، فرزندان، دوستان، همکاران و جامعه
2- برقراری رابطه لذت بخش با امکانات، تکنولوژی و محیط زندگی
3- دفع فشارهای روانی از طرف محیط
4- سازگاری با مسائل اقتصادی و نیازهای معیشتی
5- تقویت مدیریت خانواده و تربیت فرزندان
6- تقویت اعتماد به نفس
7- تقویت مهارت های ارتباطی
8- تامین سلامت جسمی و بهداشت روانی
9- تامین آرامش و لذت زندگی
10- خود شکوفایی، بالندگی، خوشبختی و شادابی
امید واریم که با مطالعه ی مطالب این بخش با مهارت های زندگی بیشتر آشنا شوید و در زندگی روزمره تان به کار ببرید.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 155 چهارشنبه 13 اسفند 1393 نظرات (0)



زن و شوهر,زن و شوهر خسته,خانواده خوشبخت,

هر دو آنها در جهت کسب رضایت یکدیگر تلاش می کردند و واقعا از خودشان می گذشتند، خود خواهی در زندگی آنها معنا نداشت، پس من چی...دلم می خواهد... من می گویم... اصلا منی وجود نداشت، همه اش اوست.

یک خانواده چهار نفره را در نظر بگیرید، زن و شوهری که بیش از 15 سال از ازدواجشان گذشته و دارای دو فرزند هستند، آقا کارمند یک شرکت است و خانم هم به صورت پاره وقت در جایی مشغول است.
یک خانواده کاملا معمولی، نه پول زیاد دارند و خریدهای آنچنانی و نه مسافرت های خارج از کشور می روند و نه ...


از آن خانواده های فقیری هم نیستند که در تلویزیون نشان می دهند ،علیرغم این که نان خالی می خورند، خیلی شاد هستند  و دائم می خندند.
به آن صورت، قوم و خویش یا دوست و آشنایی هم ندارند که با آنها وقتشان را پر کنند و دائم بروند و بیایند و بگو و بخند داشته باشند، یک رفت و آمد کاملا معمولی، شاید سالی دو یا سه مرتبه، البته اگر عزا و عروسی پیش نیاید.


با این توصیفات، همانطور که در اطرافتان خانواده هایی از این دست زیاد می بینید، زندگی آنها باید به روزمرگی و یا روزمردگی رسیده باشد، زن و شوهر خسته از دست کار و قسط و گرانی و اذیت بچه ها و ... تازه بعد از 15 سال زندگی، دیگر آنقدر جذابیت برای هم ندارند که دل آقا برای به خانه آمدن بتپد و یا خانم ساعت را نگاه کند و منتظر رسیدن شوهرش باشد، شاید بیشتر به هم عادت کرده اند تا عشق!


اما بر خلاف تصور، این خانواده بسیار خوشبخت هستند، بعد از این همه سال زندگی، وقتی دستان هم را می گیرند،دلشان می ریزد، درست مثل روز اول، هنوز هم موعد برگشت آقای خانه که می شود، دل خانم به تاپ تاپ می افتد، هنوز هم وقتی آقا دم در منزل می رسد، اول سر و وضع خود را مرتب می کند، بعد زنگ در را می زند، هنوز هم در فامیل و دوست و آشنا، وقتی می خواهند عشق و محبتی را مثال بزنند، به جای لیلی و مجنون، این زن و شوهر را مثال می زنند.


وقتی از آنها رمز این موفقیت و پایداری عشقشان را جویا شدیم، جالب این که هر دو یک پاسخ دادند: هر چه همسرم بخواهد، همان است.
اگر دوران مجردی می گفتی : هر چی من بگم! حالا دیگه باید روشت رو عوض کنی و یاد بگیری دنیا را از چشم های همسرت هم ببینی!زن و مرد هم فرقی ندارد. هر دو باید اینگونه باشند

هر دو آنها در جهت کسب رضایت یکدیگر تلاش می کردند و واقعا از خودشان می گذشتند، خود خواهی در زندگی آنها معنا نداشت، پس من چی...دلم می خواهد... من می گویم... اصلا منی وجود نداشت، همه اش اوست.


تمام زندگیشان در یکدیگر خلاصه می شد. مثلا اگر خانم می خواست غذایی درست کند،از علایق و سلیقه خود می گذشت و غذا را آنجوری درست می کرد که همسرش دوست دارد، یا وقتی آقا می خواست لباس بخرد، دقیقا آن چیزی را می خرید که همسرش دوست داشته باشد، نه آن چیزی که خودش دوست داشته باشد.


وقتی از آنها پرسیدم پس خودتان چی؟ علایق شما به عنوان یک انسان، یک فرد آزاد چی ؟ حتما دو نوع و یا دو جور غذا درست می کنید، یکی به سلیقه خودتان و یکی هم به سلیقه شوهرتان؟ و یا حتما یک لباس به سلیقه خانمتان می خرید و یک لباس هم به سلیقه خودتان، آنجایی که با همسرتان می روید، لباس های مورد پسند او را می پوشید و جایی که تنها هستید، لباس های مورد علاقه خودتان را؟


اما پاسخ آنها منفی بود، آنها گفتند از لحاظ مالی آن قدر دستشان باز نیست که دو جور لباس بخرند و یا دو جور غذا درست کنند، فقط در حد رفع نیاز خریداری می کنند و همان حداقل هم، 100 درصد به سلیقه همسرشان است.


در انتخاب تفریح، هر پارکی که همسر بخواهد، هر مسافرتی که او پیشنهاد کند، هر زمانی که او راحت باشد، هر دوست و فامیلی که او بخواهد، در مورد تربیت بچه ها، هر چه او بگوید، همان است، اگر هم اختلاف نظری بود یا از خود گذشتگی است و یا در خفا و بدون حضور بچه ها، صحبت کردن با یکدیگر.


می گفتند احساس قشنگی است وقتی هر آنچه همسرت بخواهد، انجام شود، آن وقت او هم، هر چه تو بخواهی انجام می دهد، درست مثل اوایل آشنایی که همه متاهلین تجربه کرده اند، سراپا گوشند که ببینند همسر چه می خواهد و چه می پسندد، هر دو مثل موم در دستان یکدیگرند، زیباترین دوران زندگی.به قول شاعر، من آن پسندم که جانانم پسندد. شعار زندگی آنها این بود، آفت زندگی مشترک، این است، هر چه من بخواهم باید همان شود.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 107 پنجشنبه 23 بهمن 1393 نظرات (0)


مجموعه : زناشویی
شوهران خوب این جمله ها را نمی گویند
 
 
1 - یك شوهر خوب هیچ‌وقت بدون اجازه همسرش از كسی پول نمی‌گیره و واسه خودش خرج نمی‌كنه.شوهر ایده‌آل هیچ‌وقت با فك و فامیل همسرش بد رفتار نمی‌كنه. اون به حدی دوستشون داره كه در و دیوار خونه از عكس‌های فامیل همسرش پر می‌شن.
 
2 - درددل كردن برای مادر و خواهر و… علیه همسر حكم مرگ موش برای شما رو داره. می‌تونید امتحان كنید اگه تصمیمتون رو برای خودكشی گرفتید.یك شوهر خوب هیچ‌وقت به همسرش نمی‌گه: بسه دیگه چقدر حرف می‌زنی. اون می‌شینه و با دقت به اتفاق‌هایی كه تو آرایشگاه، محل كار و تو تلفن‌ها برای همسرش رخ دادن گوش می‌ده.
 
3 - فكر كردید خیلی عقلتون كار می‌كنه كه برای هر مشكلی مثل پروفسور دنبال ارائه راه‌حل می‌گردید؟ یك شوهر خوب به جای این كارها با دقت به غرغرهای همسرش گوش می‌ده و بعدم به جای راه‌حل فقط می‌گه: «ولی من خیلی بهت علاقه دارم.»
 
4 - تلفن، تلفن، تلفن، خانم‌ها عاشق تلفن زدن شوهرشان هستن، یك شوهر خوب حتما بین روز با همسرش تماس می‌گیره و حالش رو می‌پرسه.

5 - یك شوهر خوب هیچ‌وقت مثل بچه‌ها لج نمی‌كنه و نمی‌گه من همینم كه هستم. یادتون باشه همسرتون نمی‌خواد جای مادرتون باشه و یه بچه لوس و لجباز رو تحمل كنه.
 
6 - اگر می‌خوای دست به یك خودكشی تو رابطه با همسرت بزنی، دیر برو خونه و قبلش هم دیر رفتنت رو خبر نده. زن‌ها هیچ‌وقت كسی‌رو كه نگران شدنشون براش اهمیت نداره نمی‌بخشن.
 
7 - وقتی از دست همسرت عصبانی هستی، زل نزن به دیوار كه بیاد سراغت و بپرسه چه مرگته؟ كشف دلیل عصبانیت، خانم‌ها رو عصبی می‌كنه.
 
8 – چرا داد می‌زنی؟! مگه عقلت كار نمی‌كنه؟! وقتی با یه خانم حرف می‌زنی، می‌تونی مزخرف بگی اما اگه آروم بگی حتما قبول می‌كنه. اشتباه كردی؟ اشكال نداره، عذرخواهی یادت نره.
 
9 - تو یك حق رای داری، مثل همسرت اما در نهایت به نفع همسرت كنار بكش. خانم‌ها فراموش نمی‌كنن كه چه شوهر خوبی دارن!
 
10 - یك شوهر خوب هیچ‌وقت نمی‌گه: من. حتی اگه تنهایی رفته رستوران می‌گه: ما امروز رفتیم رستوران. یعنی تو هم همراهم بودی، گرچه نبودی. این كارخیلی لوسه ولی جواب می‌ده.
 
11 - زرنگ باشید، به جای اینكه به ویترین نگاه كنید، چشم‌های همسرتون رو تعقیب كنید و قبل از اینكه بگه از چی خوشش اومده اونو براش بخرید. زن‌ها عاشق این هستند كه حرف نزده كسی خواسته‌هاشون رو بفهمه.
 
12 - وقتی شام تموم شد، یه شوهر خوب بشقاب و ظرف‌ها رو روی میز باقی نمی‌ذاره بره پای تلویزیون با پیژامه فوتبال تماشا كنه.
 
13 - همین طور بی‌بهانه به هر جمعی كه رسیدید، گویا و رسا فریاد بزنید: «همسر من بهترین همسر دنیاست.» دروغ هم اگه باشه این جمله برای همسرتان قشنگ‌ترین دروغ دنیاست!
فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 157 یکشنبه 28 دی 1393 نظرات (0)


روابط همسران ,مشاجره های زناشویی,اختلافات زناشویی

یکی از مهارت‌های مهم در زندگی همه ما توانایی آشتی کردن بعد از هر دعوا و اختلاف است. به عبارت دیگر اگر نتوانیم رابطه‌ای که در حال خراب شدن است را نجات دهیم، در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی‌مان محکوم به از دست‌ دادن بسیاری از افرادی هستیم که دوستشان داریم، اما اختلافی بین‌مان رخ داده و کار به جاهای باریکی مثل قهر کردن کشیده است.

در روابط انسانی با وجود تمام شباهت‌ها، باز هم ممکن است اختلافی رخ دهد و دو نفر نتوانند همان موقع آن‌را حل کنند. در چنین مواقعی، ناراحتی بین آن‌ها می‌ماند و مدتی از هم دلخور هستند.

این اتفاق تا به حال در زندگی همه ما رخ داده است، اما مهم این است که بعد از هر دعوایی، بتوان آشتی کرد. آشتی‌کردن، یک اتفاق شیرین است، ولی مراحل انجام آن چندان شیرین نیست. اصولاً دو طرف دعوا دوست دارند که دیگری پیش‌قدم شود.

در روابط همسران که به خاطر نزدیکی زیاد زن و شوهر و همچنین تنیدگی کارها و تصمیمات آن‌ها در یکدیگر، احتمال بروز دعوا و قهر کردن زیاد است، باید برای آشتی‌کردن یک ضرب‌الاجل تعیین کرد. بعضی از زندگی‌ها بر سر یک موضوع پیش‌پاافتاده و تنها به خاطر این‌که هیچ‌کدام برای آشتی پیش‌قدم نشده‌اند، ازهم‌پاشیده است.

اگر دعوا نمک زندگی است ، قهر چون فلفل تندی است که فقط سرسوزن آن ‌را می‌توان تحمل کرد و وقتی بیشتر شود، نتیجه‌اش، آتش‌گرفتن کام شیرین همسران است.

بگذارید برایتان یک داستان تعریف کنم. داستانی که متعلق به شهر پریا و خانه هفت‌ کوتوله نیست، داستانی که همین گوشه و کنار، حوالی خانه من و شما، زیاد اتفاق می‌افتد. شاید هم اصلاً همین‌جا در خانه خودمان هم نمونه‌اش را دیده باشیم.

«حامد، وقتی عصبانی می‌شود، کنترل رفتار و حرف‌هایش را از دست می‌دهد. او همسرش را دوست دارد و نقش یک مرد خانواده را از پدرش آموخته است؛ پدرش مردی بود که محبتش را در انارهایی نشان می‌داد که صندوق‌صندوق برای خانه می‌خرید؛ چون حا‌ج‌خانم، عاشق انار بود، اما هیچ‌وقت این را به زبان نمی‌آورد. حامد در چنین خانه‌ای بزرگ شده و حالا چند سالی است که خود مرد خانواده شده است. زنش را خیلی دوست دارد، اما ابراز آن برایش سخت است؛ مخصوصاً وقتی دعوایشان می‌شود، آ‌‌ن‌وقت است که حرف‌هایی را می‌گوید که نباید! این‌بار هم دعوایشان بالا گرفت و مریم هم برای جا نماندن از قافله، جواب حامد را داد. حامد بعد از توهین کردن، از خانه خارج شد و به خیابان پناه برد. مریم چندساعتی را در خانه تنها بود، مدام فیلم دعوایشان را از ابتدا تا انتها نگاه کرد. حرف‌های تلخی که همسرش به او گفته بود را دوره کرد و هر بار بیش‌تر از بار قبل، عصبانی و دل‌شکسته شد. او تقریباً بیست بار حرف‌های حامد و مخصوصاً ناسزایی که گفته بود را تکرار کرد. حال او زنی بود که بیست بار همسرش به او توهین کرده است.

از آن‌طرف حامد کمی در خیابان‌ها راه رفت و فکر کرد. پیش خود به این نتیجه رسید که زیاده‌روی کرده و بازهم مثل همیشه عصبانیتش بیش‌ازحد بوده است. تصمیم گرفت که برگردد، اما هرچه کرد نتوانست مانند فیلم‌ها یک دسته‌گل بخرد و به خانه بیاید. او برگشت و اثری از پشیمانی در صورتش نبود، اما با ورودش به خانه، سلام کرد. مریم جواب او را نداد. حامد وارد آشپزخانه شد و گفت: “شام چی داریم؟”‌ این بدترین حرفی بود که مریم می‌توانست بشنود. پیش خود گفت: “به من توهین کرده، خانه را ترک کرده و توقع شام هم دارد؟”‌»

همین‌جا داستان را نگه دارید. اگر حامد فقط می‌خواست شام بخورد، می‌توانست بیرون از خانه بهترین غذاها را پیدا کند. او این کار را نکرد، چون می‌خواست هرچه زودتر به خانه برگردد و آشتی کند، اما حامد نیاموخته است که برای آشتی‌کردن باید از چه جملاتی استفاده کند.

“شام چی داریم”‌ یعنی: متأسفم که عصبانی شدم، فریاد زدم، توهین کردم و خانه را ترک کردم. بیا فراموش کنیم و بگو شام چی داریم؟

برعکس این داستان هم اتفاق افتاده است. وقتی مریم مقصر بوده و با حامد تماس گرفته و جای عذرخواهی گفته است: “موقع برگشت حتماً نان بخر!”‌

این “نان بخر”‌ یعنی: من اشتباه کردم، زودتر بیا خانه که منتظرت هستم.

هرچند این‌طور دوپهلو حرف ‌زدن، کار طرف مقابل را سخت می‌کند، اما باید در زندگی مشترک، معنی«شام چی داریم» و «نان بخر»های همسرمان را بدانیم. گاهی برخی نشانه‌های خیلی ساده یعنی بیا آشتی کنیم. در موقع دعوا باید به دنبال بهانه‌ای برای آشتی‌کنان باشیم. طول‌کشیدن قهر ، می‌تواند به روابط همسران آسیب جدی برساند. کافیست وقتی حامد می‌گفت شام چی داریم؟ مریم جواب می‌داد: “شام نداریم، اما الان یه چیزی درست می‌کنم.”‌ ممکن بود این جواب، شوهر کمی تا قسمتی لجباز را آرام کند تا جایی که بگوید پشیمان است.

آشتی‌کردن، یک مهارت بسیار مهم برای حفظ زندگی زناشویی در مواقع بحران است. باید این مهارت را بیاموزیم تا با قهرهای طولانی، زندگی را به سمت سردی پیش نبریم.

روابط همسران ,مشاجره های زناشویی,اختلافات زناشویی

چند پیشنهاد ساده در موقع قهر کردن با همسر مخصوص شما
- زندگی یک فیلم خانوادگی نیست، گاهی این‌که توقع داشته باشیم همسرمان مثل شخصیت فلان سریال در هنگام دعوا برایمان نامه عاشقانه بنویسد، خیلی اشتباه است. بپذیریم که زندگی واقعی و خصوصیات همسرمان، آن چیزی است که باید با آن زندگی کنیم، نه رویاهای دوران نوجوانی.

- اگر بخواهیم منتظر پیش‌قدم شدن همسرمان بشویم شاید کار از کار بگذرد. اگر زمان دعوا طولانی شد، باید ببینیم درازای چیزی که به دست می‌آوریم چه چیزی را از دست می‌دهیم.

- یادتان باشد شما به‌زودی باهمسرتان آشتی می‌کنید، اما تصویری که از او در هنگام ناراحتی در ذهن دیگران می‌سازید، هرگز فراموش نمی‌شود. در زمان قهر و دلخوری با دیگران در مورد همسرتان صحبت نکنید.

- با همسرتان صحبت کنید. از همین دلخوری پیش‌آمده، شروع کنید و از گذشته‌های دور یاد نکنید. پس از رفع دلخوری او را وادار نکنید به گناهش اعتراف کند و از شما عذر بخواهد. این امر غرورش را می‌شکند و این کار وضع را بدتر می‌کند.

- مادربزرگم می‌گفت: زن و شوهر حتی در موقع قهر هم باید بالشتشان کنار هم باشد. هیچ‌وقت به خاطر این‌که قهر هستید، جای خوابتان را جدا نکنید. اصلاً گاهی دلخوری‌های کوچک خیلی ساده به خاطر یکجا خوابیدن برطرف می‌شود، اما دلخوری‌های ریشه‌ای را باید بعد از برطرف شدن به این روش، با گفتگوی صحیح حل کرد.

- و در آخر این جمله مرحوم شکیبایی را در خانه‌تان عملی کنید: “چه معنی داره تو این خونه کسی با کسی حرف نزنه”‌؛ حتی در موقع دلخوری و قهر هم در حد ضرورت صحبت کنید.
 
یک روش ساده برای حل همه دعواها
مناسب ترین شیوه برای آشتی کردن و پایان دادن به مشاجره های زناشویی استفاده از روش دیالکتیک است. پیش فرض این روش آن است که یک فکر یا یک جمله هم می تواند هم درست باشد و هم غلط. به کار بردن قیدهای احتمالی مانند گاهی، برخی اوقات و… در این روش بسیار دیده می شود و از قیدهای مطلق مثل همیشه، هیچ وقت پرهیز می شود. در روش دیالکتیک، مطلق اندیشی و باید و نباید ها وجود ندارد. در دل این شیوه همدلی وجود دارد و احترام به تفاوت های فردی در آن نهفته است. این روش به ما می گوید همسر ما حتی بعد از دعوا هم انسان بدی نیست و مسلما دارای برخی ویژگی های مثبتی است که باعث برتری او نسبت به دیگران در انتخاب مان شده که می توان با تکیه روی آن خصوصیات پیشقدم آشتی کردن شد. مثلا اگر زوجی در باره مسئله پیش پا افتاده ای مثل اینکه عید امسال اول باید به خانه کدامیک از والدین بروند مشاجره کنند، به راحتی با این دیدگاه می توانند مسئله را حل کنند. مثلا عید امسال اول به منزل خانواده تو می رویم و عید سال آینده به دیدن خانواده من می رویم.
منبع: مهرخانه / پنجره

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3642
  • کل نظرات : 119
  • افراد آنلاین : 33
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 134
  • آی پی دیروز : 420
  • بازدید امروز : 232
  • باردید دیروز : 706
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 8,482
  • بازدید ماه : 8,482
  • بازدید سال : 157,139
  • بازدید کلی : 2,230,290