loading...
فروشگاه اینترنتی 5040
فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 296 پنجشنبه 26 آذر 1394 نظرات (0)

اختلاف ها و مشکلات کمتر پیچیده را خود زوجین می توانند حل کنند، اختلاف های کمی پیچیده تر را می توان با مراجعه به روان شناس و مشاور حل و فصل کرد. ولی برخی اختلاف ها و مشکلات زندگی زناشویی را با هیچ کدام از این راهکارها نمی توان حل کرد و آن زمانی است که رابطه به یک فرآیند آسیب زا بدل شده باشد. «طلاق»؛ عموما فرآیندی پرفشار و فرسایشی است و از طرفی دیگر فرهنگ کشور ما نیز دید مثبتی نسبت به طلاق ندارد و تا جای ممکن سعی در حفظ زندگی دارد، ولی این تلاش همیشه هم سالم نیست.

بعضی ویژگی ها و فرآیندهای ارتباطی، می تواند ما را مجاب کند که طلاق گزینه مناسبی است. بعضی رابطه ها بهتر است تمام شوند، چرا که ادامه آن احتمالا به طرفین رابطه، به فرزندان و خانواده های شان آسیب میر ساند. «جان گاتمن»، یکی از مهم ترین اندیشمندان حوزه رابطه و زندگی زناشویی، جمله معروفی در این باره دارد: «طلاق صلح جویانه، بهتر از زندگی جنگ جویانه است».

جالب است بدانید مطالعات نشان می دهد افرادی که والدینشان یک طلاق آرام و آشتی جویانه ای داشته اند، در آینده زندگی سالم تر و موفق تری نسبت به افرادی دارند که والدینشان طلاق نگرفته اند، ولی رابطه پرتنش و آسیب زایی داشته اند.

منظور ما از رابطه آسیب زا چیست؟ چه رابطه ای استحقاق جدایی دارد؟ من قصد دارم چند مورد را بیان کنم که نشانه های یک رابطه پرخطر را دارند. اگر همسرتان چنین ویژگی هایی دارد، می توانید ادامه ارتباطتان را مورد بازبینی قرار دهید یا به جدایی فکر کنید، ولی قبل از آن بهتر است به یک روان شناس مراجعه کنید تا نظر دقیق تری بگیرید.

۱- وقتی همسرتان دچار اختلال شخصیت است
اختلال های روانی شدید، زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی فرد را دچار اخلال می کنند. برخی از این اختلال ها به گونه ای هستند که فرد نسبت به مشکل خود آگاه است، ولی بعضی دیگر (مثل اختلال های شخصیت) طوری هستند که فرد هیچ آگاهی ای نسبت به آن ندارد و حتی خود را سالم می داند. در حقیقت، اختلال های شخصیت، مهم ترین اختلال هایی هستند که رابطه و زندگی مشترک فرد را مختل می کنند. برخی از اختلال های شخصیت، با همکاری خود فرد قابل درمان هستند، ولی این کار شما نیست که آن ها را درمان کنید. رایج ترین اختلال های شخصیتی:

* اختلال شخصیت شکاک
«بی اعتمادی» ویژگی بارز افرادی است که شخصیت شکاکی دارند یا به زبان روان شناختی «پارانوئید» هستند. ارتباط با این گونه افراد عموما شما را خسته می کند. احساس می کنید که همیشه در حال محاکمه هستید. شما حتی وقتی او را تایید یا تشویق می کنید هم او آن ها را تهدید کننده یا تمسخرآمیز تفسیر می کند.

آن ها به طور دائم به این فکر می کنند که شما به آن ها وفادار نیستید و همواره در این ظن به سر می برند که شما به او خیانت می کنید. در این افراد امکان دارد اقدام به خشونت علیه هسمرشان نیز دیده شود.

* اختلال شخصیت ضداجتماعی
این گونه افراد فاقد آن چیزی هستند که ما در اصطلاح به آن «وجدان» می گوییم. آن ها به راحتی دروغ می گویند و شما را فریب می دهند. امکان دارد سابقه بازداشت قانونی به خاطر رفتارهای خلاف هم داشته باشند.

آن ها عموما به صورت تکانشی عمل می کنند، یعنی از درک پیامد کاری که می کنند عاجز هستند. امکان دارد به شما صدمه بزنند، شما را کتک بزنند، ولی نسبت به این رفتار شرمنده نباشند، یا با سیاست دل شما را به دست آورند، ولی همچنان به این رفتارشان ادامه دهند. آن ها مسئولیت پذیری کمی در قبال زندگی مشترک دارند. با وجود این آن ها می توانند در روابط اجتماعی بسیار پذیرا و با اعتماد به نفس بالا باشند و در برخوردهای اول استعداد بالایی از خود نشان دهند.

* اختلال شخصیت مرزی
آن ها نگرانی دائمی از «طرد شدن» و «کنار گذاشته شدن» دارند. رابطه آن ها عموما پرشور و هیجان ولی بی ثبات و پرتنش است. مرزی ها امکان دارد گاهی اوقات به خودشان آسیب بزنند و حتی امکان دارد افکار خودکشی هم داشته باشند. آن ها عموما نگران تاثیری هستند که روی دیگران می گذارند. شما در ارتباط با یک مرزی هیچوقت از پرخاشگری های کلامی آن ها در امان نیستید. آن ها در اصطلاح عام «دمدمی مزاج» هستند.

در بیشتر اوقات پریشان هستند، احساس پوچی می کنند و نوسانات شدید هیجانی و احساسی را تجربه می کنند. رفتارهای تکانشی هم در آن ها دیده می شود، رفتارهایی که امکان دارد آن ها را در معرض آسیب قرار دهد. نگرانی از کنار گذاشته شدن در آن ها موجب می شود که از همسرشان توجه افراطی بخواهند و همین موجب می شود که بیشتر طرد شوند.

مرزی ها هویت یکپارچه ای ندارند. وقتی شما با یک مرزی زندگی مشترک دارید، همیشه کلافه و سردرگم هستید و تکلیف خودتان را نمی دانید.

* اختلال شخصیت خودشیفته
آن ها همواره خود را فردی منحر به فرد می دانند که تنها افراد خاص و باهوش می توانند آن ها را درک کنند. خودشیفته ها نیاز به تحسین دارند و بنابراین همیشه از شما طلب تایید دارند. در ارتباط با یک فرد خودشیفته، شما همیشه این احساس را دارید که شنیده نمی شوید و فقط شنونده نیازهای او هستید. آن ها خود را همیشه حق به جانب فرض می کنند و عموما خود را فرد مهمی می دانند و در مورد توانایی های خود غلو می کنند.

توقع دریافت توجه خاص از سوی دیگران، مهم ترین ویژگی یک فرد خودشیفته است. او نمی تواند با شما همدلی کند و دنیا را از دریچه دید شما ببیند.

 

طلاق آرام و آشتی جویانه

 

۲ -وقتی همسرتان کنترل شدیدی روی زندگی شما دارد
اگر همسری دارید که تلاش خستگی ناپذیری برای کنترل شما دارد و بر رفتار، دوستان، فعالیت های اجتماعی و اقتصادی شما حد و مرز شدیدی می گذارد، اگر همسری دارید به هر شیوه ای از جمله تهدید، ایجاد فشار، ایجاد تنش در رابطه، ایجاد احساس گناه در شما و با انتقادهای شدید شما را وادار می کند تا به گونه ای که او میل دارد زندگی کنید، لازم است که درباره ادامه ارتباط با چنین فردی تجدیدنظر کنید. درواقع چنین کنترل شدیدی مصداق «سوءاستفاده ارتباطی» است و یکی از نشانه های بارز رابطه ناسالم به شمار می رود.

۳- وقتی همسرتان اعتیاد دارد
اگر همسرتان به سوءمصرف مواد مخدر، مواد محرک و نیروزا، مصرف الکل و قماربازی اعتیاد دارد، اگر شما بارها تلاش کرده اید که وی را به سلامتی برگردانید، یا به اقدام هایی از قبیل بستری برای ترک یا مشاوره های گوناگون برای ترک کردن او دست زده اید ولی موفق نشده اید و اگر این اعتیاد همسرتان به گونه ای به خودتان، به فرزندانتان و خانواده تان آسیب می رساند، می توانید درباره ادامه ارتباطتان تجدیدنظر کنید. با این وجود نمی توان منکر این شد که یکی از دلایل ترک موفقیت آمیز برای معتادین، حمایتی عاطفی اجتماعی است که می تواند از همسرش دریافت کند.

۴ -وقتی همسرتان مکرر به شما خیانت می کند
اگر همسرتان تجربه خیانت به زندگی مشترک، اعم از خیانت عاطفی یا جنسی را دارد و این خیانت به طور مداوم تکرار می شود و به نظر نمی رسد که بهبودی حاصل شود، شما می توانید به جدایی فکر کنید. البته خیانت همیشه به معنای تمام شدن رابطه نیست، خیانت قابل درمان است و نیاز به گذشت شما نیز دارد، ولی اگر متوجه شده اید که همسرتان تمایلی به تغییر رویه اش ندارد و صرفا برای لذت شخصی دست به خیانت می زند، احتمالا تلاش ما ناکام خواهد ماند.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 226 سه شنبه 24 آذر 1394 نظرات (0)


اهداف ازدواج

لازمه یک انتخاب صحیح در ازدواج هر فردی، رسیدن به خودآگاهی است


هر انسانی در مراحل مختلف زندگی اش باید تصمیماتی را بگیرد. یکی از مهم ترین این تصمیمات انتخاب همسر است. ازدواج کردن و انتخاب همسر، امروزه اکثرا، به صورت آگاهانه انجام می گیرد. دو جوان آگاهانه تصمیم می گیرند که در کنار هم با یکدیگر زندگی کنند.

لازمه یک انتخاب صحیح در ازدواج هر فردی، رسیدن به خودآگاهی است. خودآگاهی و خودشناسی مهم ترین مهارت زندگی است.

هر انسانی برای موفق شدن در کارهای روزانه، باید برای خود اهدافی را مشخص کند. مسلما برای ازدواج نیز به همین صورت است.

 

اهداف صحیح ازدواج عبارتند از:
1- رسیدن به آرامش و داشتن یک منبع آرامبخش و دلآرام
2- تامین نیازهای فیزیولوژیک و تولید نسل
3- رسیدن به کمال و پیشرفت در زندگی، خودشناسی و از بین بردن ویژگی های منفی شخصیتی
4-  تامین نیازهای روانی- اجتماعی، احساس ارزشمندی، تعلق پذیری، تحسین و تشویق


اگر افراد برای ازدواج خود هدف صحیح نداشته باشند و انتخاب صحیح نکنند،منجر به ایجاد طلاق عاطفی و فاصله گرفتن زوج ها از یکدیگر می شود و در نهایت طلاق و جدایی کامل ایجاد می شود که آن هم مشکلات و معضلات خاص خودش را برای فرد دارد.


معضلات طلاق عبارتند از:
1- تنها ماندن
2- مشکلات اجتماعی و دید منفی افراد جامعه به فرد
3- مشکلات مالی
4- وضعیت روانی نامتعادل و رسیدن به اضطراب، افسردگی و حتی وسواس
5- ازدواج مجدد و مشکلات مربوط به آن

 

اهداف صحیح ازدواج

هر دختر و پسری حتما باید قبل از ازدواج کردن، دلیل و علت آن را برای خود مشخص نمایند

 

دلایل درست و نادرست ازدواج کردن: 
هر دختر و پسری حتما باید قبل از ازدواج کردن، دلیل و علت آن را برای خود مشخص نمایند. اگر ازدواج کردن جوانان به دلایل زیر باشد، یعنی هدف صحیحی برای ازدواج خود تعیین کرده است. 
1- همراهی و هم صحبتی
2- ابراز محبت و عشق و صمیمیت
3- داشتن شریک حمایت کننده
4- شریک جنسی
5- والد شدن


اما اگر ازدواج کردن جوانان تنها به دلایل زیر باشد، یعنی هدف صحیحی برای ازدواج خود تعیین نکرده است:

1- تضاد با والدین
2- مستقل شدن
3- التیام یک رابطه شکست خورده
4- فشار خانواده یا اجتماع
5- دلایل اقتصادی
6- تنهایی 
7- احساس کمبود اعتماد به نفس 


مهم ترین مهارت پیش از ازدواج چیست؟
لازمه یک انتخاب صحیح در حوزه ازدواج هر فردی، رسیدن به خودآگاهی است. خودآگاهی و خودشناسی مهم ترین مهارت زندگی است. در خودآگاهی افراد به شناخت درباره ویژگی های منفی و مثبت شخصیتی خود می رسند و سعی می کنند، نقاط مثبت را تقویت و نقاط منفی را کاملا از بین ببرند. در خودشناسی افراد به شناخت ملاک های ازدواج و انتظاراتشان از همسر آینده شان، می رسند. برای رسیدن به خودشناسی راه های متفاوتی وجود دارد. در زیر به دو راه مهم اشاره می شود.


بازخورد اطرافیان
اگر افراد برای ازدواج خود هدف صحیح نداشته باشند و انتخاب صحیح نکنند، منجر به ایجاد طلاق عاطفی و فاصله گرفتن زوج ها از یکدیگر می شود و در نهایت طلاق و جدایی کامل ایجاد می شود.

پیشنهاد می شود از 5 نفر از اطرافیانتان که شناخت کافی نسبت به شما دارند، بخواهید هر کدام 5 ویژگی مثبت و 5 ویژگی منفی شخصیتی شما را بگویند. این اطمینان را بدهید که نسبت به ویژگی هایی که مطرح می شود، هیچگونه جبهه گیری را نمی کنید. اگر 1 ویژگی را حداقل 2 نفر بیان کردند مطمئن باشید که آن ویژگی در شما وجود دارد. اگر ویژگی مثبت باشد باید سعی کنید آن را تقویت نمایید و اگر ویژگی منفی باشد باید سعی در رفع آن داشته باشید.


بعد از اینکه دختر و پسر، به خودشناسی به صورت کلی رسیدند، یعنی توانستند ویژگی های مثبت و منفی شخصیتی و رفتاری خود را بشناسند، زمان آن رسیده است که نسبت به ملاک ها و انتظاراتشان نسبت به ازدواج، به شناخت برسند. هر دختر و پسری قبل از ازدواج باید به صورت شفاف و جزیی و دقیق، مشخص نماید که چه کسی را با چه ویژگی هایی برای ازدواج کردن مناسب می داند. 

در آخر اینکه سعی کنید در تمام ابعاد زندگی مثل، مسائل اقتصادی، اجتماعی، تحصیلی، شغلی، خانوادگی، ظاهری و ... ، فکر کنید و انتظارات خودتان را دقیق مشخص نمایید تا در زندگی کم نیاورید.

فروشگاه اینترنتی 5040 بازدید : 174 یکشنبه 09 فروردین 1394 نظرات (0)


جدایی زوج ها,دلیل جدایی زوج ها

زوج های بی شماری شکایت می کنند که شعله عشقی که در آغاز رابطه شان بوده، فروکش کرده و خاموش شده است. خیلی ها آن را به گردن تفاوتهای بین دو طرف می اندازند که به مرور زمان و با شناخت بیشتر آنها را از هم دور میکند.

واقعاً چه چیز باعث می شود آن شور و اشتیاق اولیه به بی علاقگی و بی تفاوتی تبدیل شود؟ زوج هایی که کارشان به جدایی کشیده معمولا دچار یکی از این حالت ها  شده اند و تصمیم گرفته اند پیوند خیالی شان را از هم بگسلند. اگر شما هم در ابتدای راه هستید بهتر است از این موارد درس بگیرید و راه رفته آنها را ادامه ندهید.

پیوند خیالی
پیوند خیالی به نوعی ارتباط اطلاق می شود که بعنوان جایگزینی برای یک رابطه عاشقانه واقعی عمل میکند. این توهم ارتباط و نزدیکی به زوج این امکان را می دهد که با وجود فاصله احساسی، خیالی از عشق و دوست داشتن برای خود داشته باشند.


نزدیکی جسمی و فاصله احساسی از مشخصه های پیوند خیالی است. این پیوند زمانی شکل میگیرد که حس واقعی و جدی عشق، احترام و جاذبه با خیالات امنیت، ارتباط و محافظت جایگزین میشود. با اینکه همه اینها به نظر خصوصیاتی مثبت را یک ارتباط صمیمی میرساند اما جایگزین کردن یک اولویت فیزیکی می تواند هر رابطه صمیمی را خراب کند.


افرادی که پیوند خیالی دارند، سعی می کنند که با هم باشند اما بدون انرژی، استقلال و محبتی که روزی به زندگیشان رنگ میداد. وقتی زوجها این حسهای واقعی را به هم از دست میدهند، به جای اینکه با این روند مخرب مبارزه کنند، یا رابطه را دور می اندازند یا عمیقتر در خیال ترس از دست دادن همدیگر و تنها ماندن فرو میروند. خوشبختانه این احساسات و هیجانات قابل برگشت هستند.


پیوندهای خیالی به صورت دائم وجود دارند. بعضی زوجها در این خیالات عمیقتر میشوند. بیشتر افراد بین لحظاتی که واقعاً صمیمی و نزدیک هستند و لحظاتی که خیال را جایگزین عشق واقعی میکنند، در نوسانند. با تشخیص میزان درگیر کردن خودتان در پیوند خیالی میتوانید با عادات و رفتارهای منفی مبارزه کرده و مراحلی جدید و هیجان انگیز از رابطه تان را تجربه کنید.

از دست دادن جاذبه جنسی
وقتی در پیوند خیالی باشیم، به مرور زمان مقداری جاذبه جنسیمان به او را از دست میدهیم. تکیه کردن به کسی برای اینکه از ما مراقبت کند یا ما از او مراقبت کنیم، فشار سنگینی بر رابطه مان وارد میکند. کمکم آن فرد را جزئی از خودمان میبینیم و در آن چارچوب، شعله آن عشق که ما را به سمت هم کشیده بود، کمتر میشود. وقتی به طرفمان بعنوان فردی مستقل با شخصیتی جذاب نگاه کنیم، هیجان همیشه در رابطه مان خواهد ماند.

تلفیق هویتها
آیا وقتی به رابطه تان نگاه میکنید، میتوانید راههایی که شما و همسرتان پا روی مرزهای همدیگر میگذارید را تشخیص دهید؟ آیا به جای اینکه بگویید، «او» یا «من»، میگویید «ما»؟ حفظ استقلال شخصیتهایمان در رابطه، بهترین راه برای حفظ جذابیت طرف مقابلمان است، این جدا کردن شخصیتها از هم نه تنها شما را از هم دورتر نکرده بلکه باعث میشود همسرتان جذابیت بیشتری برایتان داشته باشد. موقعیتی که برای بار اول عاشق میشوید را در نظر بگیرید. براساس همان خصوصیات و ویژگیهای خاص و منحصر به فرد است که جذب طرف مقابلتان میشوید. استقلال شخصیت اوست که علاقه و احترام در شما ایجاد کرده و شما را به سمت او میکشاند.

این دگر من نیستم...
وقتی به درجه ای از آسایش و راحتی در رابطه میرسیم، کمتر به ظاهر خودمان توجه میکنیم. دیگر بدون توجه و ملاحظه رفتار کرده و خیلی اوقات ممکن است موجب آزرده خاطر شدن همسرمان شویم. ممکن است وزنمان بالا رود، عادتهایی ناسالم پیدا کنیم، کمتر ورزش کنیم و بیشتر تنقلات بخوریم. این عادتها فقط از روی راحتی و آسایش نیست. اینها روشهایی برای محافظت از خودمان از نزدیکی مداوم است. این عادتها معمولاً اعتمادبه نفس ما را از بین برده طرفمان را از ما دور میکند.

نداشتن فعالیتهای اشتراکی
معمولاً در ابتدای رابطه همه ما هیجان داریم که چیزهای جدید را با هم امتحان کنیم و ماجراهای جدید را تجربه کنیم. وقتی رابطه به شکل عادت درمی آید، درمقابل تجربیات جدید مقاومت میکنیم. بدگمان تر و انتقادی تر میشویم و تمایل کمتری برای انجام فعالیتهای مشترک با همسرمان نشان میدهیم. خیلی مهم است که علایق همسرتان را در نظر داشته و فعالیتهایی که هر دو از آن لذت میبرید را در کنار هم انجام دهید. عشق در خلاء نمیتواند وجود داشته باشد. کمی سرعت زندگیتان را پایینتر بیاورید و برای حرفزدن و ارتباط برقرار کردن با هم وقت بگذارید تا بتوانید صمیمیتتان را حفظ کنید. انجام کارهایی که به همسرتان نشان دهد دوستش دارید، به روشن نگه داشتن شعله عشقتان کمک میکند.

ارتباط شخصی کمتر
خیلی مهم است که زندگیهایمان را با کسانی که دوست داریم تقسیم کنیم. با این کار میتوانیم خیلی بیشتر آنها را بشناسیم. با این روش آنها را به صورت افرادی مستقل از خودمان میبینیم. این کمکمان میکند آنها را نه به اجبار بلکه به اندازه های واقعی دوست داشته باشیم. کمک میکند دوستی بین خودمان ایجاد کنیم که وقتی میخواهیم حرفی به همسرمان بزنیم، کمتر انتقادی رفتار کرده و وقتی طرفمان نظر خودش را به ما میگوید، حالت دفاعی به خودمان نگیریم. همه این تلاشها، عشق را در رابطه مان تقویت کرده و جاذبه میانمان را بالا میبرد.

فرو خوردن خشم
اگر انتقادی به همسرتان دارید یا کینه و خشمی را در خودتان احساس میکنید، سعی کنید بفهمید آیا به طریقی ملایم آن را بیرون می ریزید؟ کنار آمدن با مشکلات از جایگاهی عاقلانه باعث میشود حس محبت و دوست داشتنتان را از بین نبرید. شاید ارتباط و گفتگوی صادقانه سخت باشد اما کمکتان میکند همسرتان را بهتر بشناسید تااینکه بخواهید با عینک بدبینی به او نگاه کنید. وقتی عادت کنیم احساساتمان را در خودمان بریزیم و به جای مطرح کردن آنها با همسرمان، بر علیه او جبهه بگیریم، روی یخ اسکیت کرده ایم. حتی وقتی کمکم احساس نزدیکی کنیم، به محض اینکه همسرمان کاری کند که دوست نداریم، دوباره حالت انتقادی میگیریم. وقتی بتوانیم آزادانه چیزهایی که اذیتمان میکند را به همسرمان بگوییم، خیلی راحت تر میتوانیم آن مسائل را فراموش کرده و از دلمان بیرون بریزیم. هرچه توانایی خودمان برای چنین رفتاری را تقویت کنیم، احساس نزدیکی احساسی بیشتری به همسرمان خواهیم کرد. مزیت انعکاس دادن افکار و احساساتمان این است که دیگر به بدگمانی به همسرمان نگاه نمیکنیم.


وقتی نتوانیم این کار را بکنیم، ارتباط احساسی ما با او کمکم از بین رفته و تنها چیزی که برایمان باقی میماند همان پیوند خیالی است. برای برگرداندن شور و عشق به رابطه مان فقط کافی است کارهای کوچکی انجام دهیم که به همسرمان نشان دهیم برای کسی که هست دوستش داریم. اگر هر روز برای مقابله با این رفتارهای عادتی قدم برداریم، به سمت ارتباطی رضایت بخش تر و توام با دوست داشتن خواهیم رفت.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3642
  • کل نظرات : 119
  • افراد آنلاین : 278
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 380
  • آی پی دیروز : 553
  • بازدید امروز : 4,618
  • باردید دیروز : 1,828
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 4,618
  • بازدید ماه : 22,291
  • بازدید سال : 170,948
  • بازدید کلی : 2,244,099