زخمی که روایتگر دردی باشد
با چسب نمیتوان دهانش را بست...
وقتی دلتنگ باشی...
تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند
بازهم
دل تو بارانیست
خیس تر از دریا...
خراب تر از امواج...
آدم چقدر زود پیر میشود
وقتی احساسش
اضافه تر از درک آدم هاست..!!
زخمی که روایتگر دردی باشد
با چسب نمیتوان دهانش را بست...
وقتی دلتنگ باشی...
تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند
بازهم
دل تو بارانیست
خیس تر از دریا...
خراب تر از امواج...
آدم چقدر زود پیر میشود
وقتی احساسش
اضافه تر از درک آدم هاست..!!
خداوندا کفر نمی گویم
به تو اعتماد دارم اما ...
این مخلوقی که تو از روح خودت در آن دمیدی
و احسن الخالقین نامش نهادی
این روزها براحتی رنگ عوض میکند
و فریب میدهد ، تو بگو
چگونه نترسم ؟؟
جمعه که خیس باشد ...
دل آدم برای هزار و یک نفر می گیرد ؛
آن هزار نفر را می شود کاری کرد !
آن یک نفر اما ....
کار خودش را می کند !!!!
همیشه نبـاید حـــرف زد
گاه بایـــد سکـــوت کــرد
حرف دل که گفتنی نیست
بایـــد آدمــش باشــد...
کسی که با یک نگاه کردن به چشمت...
تا ته بغضت را بفهمــــد...
دلتنگ نشدی ببینی
چگونه خوبترین خاطره ها
بی رحم ترینشان می شود …
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد و نه از گرمی آغوشی می تپد/// ** اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن هنوز می پرستمت ، هنوز ماه من تویی هنوز موئمنم ببین ، تنها گناه من تویی/// ** اس ام اس عاشقانه ** از حساب و کتاب بازار عشق هیچ گاه سر در نیاوردم ! و هنوز نمی دانم چگونه می شود هر بار که تو بی دلیل ترکم می کنی من بدهکارت می شوم ؟/// ** اس ام اس عاشقانه جدید ** دلم برای کسی تنگ است که گمان می کردم می آید ، می ماند و به تنهائیم پایان می دهد آمد ، رفت ، و به زندگی ام پایان داد/// ** پیامک عاشقتنه ** خدایا کسی را که قسمت کس دیگریست سر راهمان قرار نده تا شب های دلتنگیش برای ما باشد و روزهای خوشش برای دیگری/// ** جملات عاشقانه ** خونه اجاره ای داری برای یه آدم تنها ؟ قلبشو رو پیش میده جونشم ماه به ماه/// ** قلبم را عصب کشی کرده ام دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد و نه از گرمی آغوشی می تپد/// ** در سایه دلشکستگی پیر شدم غم خوردم و با غمت نمک گیر شدم تا آمدم آشنای قلبت باشم گفتی که من از غریبه ها سیر شدم/// ** اولم خنده ز بی دردی بود آخرم گریه ز بی درمانی/// ** هنوز هم دلم تنگ می شود برای محض حرف زدنت و برای تکیه کلام هایت که نمی دانستی فقط کلام تو نبود من هم به آنها تکیه داده بودم/// ** قسمت این بود که من با تو معاصر باشم تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم/// ** باید ببینمت ! چرا که روی نوار قلبی ام پیوسته نام تو بود و پزشک نیز بر آخرین نسخه ام تو را تجویز کرده است/// ** این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده ام این بار من یک بارگی از عافیت بُبریده ام در دیده ی من اندر آ، وز چشم من بنگر مرا زیرا برون از دیده ها منزلگهی بگزیده ام/// ** هر کس که از راهی رسید بی دریغ تکه ای از قلب ما کند و برید///
**
**
||||||||||
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
**
||||||||||
**
**
**
**
**
||||||||||
**
**
**
**
**
||||||||||
**
**
**
**
**
||||||||||
**
**
**
**
**
||||||||||
**
**
**
**
**
||||||||||
**
**
**
**
**
||||||||||
**
**
**
**
**
||||||||||
**
**
**
درست است که اشتباه از من بود
اما سوء تفاهمی بود که دهانم که هیچ
تمام بدنم را سوزاند از آش نخورده!
بدان که هر موقع که عزم آمدن کردی فکر دیر بودن را نکن
من با آغوشی باز تو را به سینه میفشارم …
زیاد از حد خود را تحت فشار نگذار
بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش رانداری…
دود اگر بالا نشیند کسرشان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
پیشتر ها عشق زیباروى بود
جارى و آرام مثل جوى بود
آه اماعشق هامان زرد شد
گرمى کاشانه هامان سرد شد
روزهاى غرق نیلوفرگذشت
غصه آمد آب هم ازسرگذشت
آه اگریک لحظه دل یارى کند
قلب هامان هم وفادارى کند
من تمام شب صدایش می کنم
باشقایق آشنایش میکنم
حیف اماقلب هامان خالى است
عشق هامان چون خزان شالى است
عشق با حسرت دیدار تو بودن زیباست
شب را دوست دارم
چرا که در تاریکى چهره ها مشخص نیست
و هر لحظه این امید در درونم ریشه میزند که
آمده اى! ولى من ندیدمت…
دو چیز ازیاد آدم ها نمیره
دوستای خوب و روزهای خوب و یه چیزی همیشه به یادگار می مونه
روزهای خوبی که بادوستان خوب گذشت!
زیاد خوب نباش زیاد دم دست هم نباش
زیاد که خوب باشى دل آدم ها را مى زنى
آدم ها این روزها عجیب به خوبى به شیرینى آلرژى پیدا کرده اند
زیاد که باشى ، زیادى مى شوى . . .
سری را که درد نمیکند دست مال نمیبندند
اما سر من درد میکند برای دستی که مال تو باشد
مشکل از تو نبود ، از من بود
با کسی حرف میزدم که سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود
می توان از آب و از نان ، و از جان خود حتی گذشت
ممکن اما نیست مجنون بود و از لیلا گذشت
عاشقان را جامه ای پوشیدنی جز چشم نیست
یا ز خیر عشق یا می باید از دنیا گذشت
همین که یاد ما هستی دمت گرم
همین که مرهم دردی دمت گرم
در این دنیا که مردم بی وفایند
همین که با وفا هستی دمت گرم
تو را چون آب دریا دوست دارم
به قدر خواب و رویا دوست دارم
سرکاری ! همه اینها دروغه
تو را من بیش از اینها دوست دارم
سرمای نبودنت بدتر از سرمای زمستان است
به لرزه انداخته چهار ستون دلم را
خوشبختی من پیدا کردن “تو” از میان این همه ضمیر بود
دوست داشتنت معادله ایست که نفس هایم را اثبات می کند
گاهی باید رد شد
باید گذشت
گاهی باید در اوج نیاز، نخواست
گاهی باید کویر شد
با همه ی تشنگی
منت هیچ ابری را نکشید
گاهی برای بودن
باید محو شد.
باید نیست شد
گاهی برای بودن باید نبود
.
اس
.
ام
.
اس
.
گاه می اندیشم خبر مرگ مرا
تعداد صفحات : 2